۲۶,۰۰۰۹۰,۰۰۰

۰ از ۵
از میانگین ۰ نظر دهنده

کتاب شهید نوید انتشارات شهید کاظمی

انتخاب استان
هیچ فروشگاهی با فیلترهای منتخب شما وجود ندارد.
پیشنهاد می‌کنیم فیلترها را تغییر دهید
سی سرخ
تهران بدون امتیاز
۷ ماه گزارش

شهید محسن حججی

 گزارش
۳۰,۰۰۰
٪۱۳
۲۶,۰۰۰
بروزشده در ۵۰ دقیقه‌ پیش
مشاهده پیشنهاد
بروزشده در ۵۰ دقیقه‌ پیش
کتابخون
تهران بدون امتیاز
۴ ماه گزارش

شهید نوید : روایتی از زندگی شهید مدافع حرم نوید صفری

 گزارش
۱۰۰,۰۰۰
٪۱۰
۹۰,۰۰۰
بروزشده در ۱ روز پیش
مشاهده پیشنهاد
بروزشده در ۱ روز پیش
کتاب رسان
خراسان رضوی بدون امتیاز
۱ سال و ۱۰ ماه گزارش

شهید نوید

 گزارش
۹۰,۰۰۰
بروزشده در ۵ ساعت پیش
مشاهده پیشنهاد
بروزشده در ۵ ساعت پیش
سی سرخ
تهران بدون امتیاز
۷ ماه گزارش

شهید نوید (روایتی از زندگی شهید مدافع حرم نوید صفری)

 گزارش
۱۰۰,۰۰۰
٪۱۳
۸۷,۰۰۰
بروزشده در ۵۰ دقیقه‌ پیش
مشاهده پیشنهاد
بروزشده در ۵۰ دقیقه‌ پیش
دیجی کالاویژه
تهران ۲.۱
۱۱ سال و ۱۰ ماه گزارش

کتاب شهید نوید اثر مرضیه اعتمادی انتشارات شهید کاظمی

گارانتی اصالت و سلامت فیزیکی کالا
وضعیت: ناموجود گزارش
بروزشده در ۱۴۰۳/۱/۳۰
مشاهده پیشنهاد
بروزشده در ۱۴۰۳/۱/۳۰
کتاب اسم
تهران بدون امتیاز
۸ ماه گزارش

شهید نوید (روایتی از زندگی شهید مدافع حرم نوید صفری)

وضعیت: ناموجود گزارش
بروزشده در ۱۵ ساعت پیش
مشاهده پیشنهاد
بروزشده در ۱۵ ساعت پیش
نوا بوک
تهران بدون امتیاز
۴ ماه گزارش

کتاب شهید نوید اثر مرضیه اعتمادی انتشارات شهید کاظمی

وضعیت: ناموجود گزارش
بروزشده در ۱۴۰۳/۲/۹
مشاهده پیشنهاد
بروزشده در ۱۴۰۳/۲/۹
ایده بوک
تهران ۵.۰
۳ سال و ۱۰ ماه گزارش

کتاب شهید نوید (روایتی از زندگی شهید مدافع حرم نوید صفری) - ...

وضعیت: ناموجود گزارش
بروزشده در ۱۶ ساعت پیش
مشاهده پیشنهاد
بروزشده در ۱۶ ساعت پیش

پیشنهاد ویژه فروشندگان

مشخصات فنی

مشخصات فنی کتاب شهید نوید انتشارات شهید کاظمی
مشخصات
تعداد صفحه 208
سایر توضیحات گزیده کتاب:\r\n‎تا بقیه برسند همین جا روی این سکو بنشینم و نفسی تازه کنم. اگر نوید الان این جا بود می نشست کنارم و شروع می کرد به خواندن. یادش به خیر. وقتی توی خانه با هم تنها می شدیم، می آمد می نشست لبه ی اپن آشپزخانه، پاهایش را آویزان می کرد و تکان تکان می داد. بعد هم شروع می کردن به خواندن. من هم که مشغول کارهای خودم بودم. ناهار را آماده می کردم، ظرف های شسته شده را خشک می کردم و می گذاشتم توی کابینت، ادویه ی غذا را می چشیدم و نمکش را پنهان از چشم نوید بیشتر می کردم ولی فکر و حواسم پیش نوید بود.\r\n‎خلوت مادر پسری مان همیشه برکت داشت. برکتش مقتل هایی بود که نویدم می خواند. من هم می نشستم روی صندلی آشپزخانه و دل می دادم به مقتل خوانی هایش. نور و عطر روضه ها و اشک هایی که سر می خوردند روی صورت ماهش، می پیچید توی آشپزخانه ی کوچکمان، می رفت لا به لای طعم خورشت ها و همراه برنج ها قد می کشید و مثل پیچک ، همه ی خانه را می گرفت. مادر خوشبختی بودم که خورشتم با آهنگ روضه های پسرم جا می افتاد، نه؟
شابک 9786222850067
قطع رقعی
ناشر انتشارات شهید کاظمی
نوع جلد جلد نرم
نویسنده مرضیه اعتمادی
وزن 235 گرم
مشاهده بیشتر
نظرات کاربران
هیچ نظری ثبت نشده است.

کالاهای مشابه

جدیدترین‌های کتاب نوید